سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صدای پای آب
دانشمندان، حاکم بر مردم اند . [امام علی علیه السلام]

نویسنده: خدیجه اسدی  سه شنبه 86/12/21  ساعت 12:4 عصر

نقش

در شبی تاریک
که صدایی با صدایی در نمی آمیخت
و کسی کس را نمی دید از ره نزدیک
یک نفر از صخره های کوه بالا رفت
 و به ناخنهای خون آلود
روی سنگی کند نقشی را و از آن پس ندیدش هیچ کس دیگر
شسته باران رنگ خونی را که از زخم تنش جوشید و روی صخره ها خشکید
 از میان برده است طوفان نقشهایی را
 که به جا ماند از کف پایش
گر نشان از هر که پرسی باز
بر نخواهد آمد آوایش
آن شب
هیچ کس از ره نمی آمد
 تا خبر آرد از آن رنگی که در کار شکفتن بود
کوه : سنگین
سرگردان خونسرد
 باد می آمد ولی خاموش
 ابر پر میزد ولی آرام
لیک آن لحظه که ناخنهای دست آشنای راز
رفت تا بر تخته سنگی کار کندن را کند آغاز
رعد غرید
کوه را لرزاند
برق روشن کرد سنگی را که حک شد روی آن در لحظه ای کوتاه
پیکر نقشی که باید جاودان می ماند
امشب
باد وباران هر دو می کوبند
 باد خواهد بر کند از جای سنگی را
 و باران هم
خواهد از آن سنگ نقشی را فرو شوید
هر دو می کوشند
می خروشند
لیک سنگ بی محابا در ستیغ کوه
مانده بر جا استوار انگار با زنجیر پولادین
سالها آن را نفرسوده است
کوشش هر چیز بیهوده است
 کوه اگر بر خویشتن پیچد
سنگ بر جا همچنان خونسرد می ماند
 و نمی فرساید آن نقشی که رویش کند در یک فرصت باریک
 یک نفر کز صخره های کوه بالا رفت
 در شبی تاریک

 

 




لیست کل یادداشت های این وبلاگ

سلام
یه شعر خوشکل از حافظ
ادامه
[عناوین آرشیوشده]


 RSS 
خانه
ایمیل
شناسنامه
مدیریت

پیوندهای روزانه
شعرهای سهراب سپهری [133]
[آرشیو(1)]



اوقات شرعی


تعداد کل بازدید
10027
تعداد بازدید امروز
11
تعداد بازدید دیروز
11

درباره خودم
صدای پای آب لوگوی خودم
صدای پای آب








آرشیو
مرگ رنگ
جک و لطیفه


اشتراک